درباره ما


سلام: به جي جي روم خوش اومدين نظر يادتون نره!!! ......................... .................... . گوش کنید دلم گرفته از غم و رنج زمونه چرا عاشقی حرومه واسه آدم دیوونه دیوونم.روانی ام من مگه ماها دل نداریم مگه ما عاشق نمیشیم مگه ما دل نمیبازیم چه دیوونه و چه ساده آدما شما بدونید همگی از جنس خاکیم چه روانی و چه عادی همه مون یه وقت تو خاکیم همتون به ما میخندید ما که جز غم نمی نالیم ساده دل میشکنید اما ما همیشه بیخیالیم دل ما از یه حبابه بایه سوزن ساده میره دیوونه قلبش ضعیفه نشکنش که اون میمیره باشه ما دیوونه اما به خدا عاشقتونیم خدا خواست و غم عالم که ما دیوونه بمونیم شما ها خیلی قشنگید قدر هم رو نمیدونید چرا با یه حرف ساده قلب هم رو میسوزونید دیوونه عاشقه اما کسی با اون نمیمونه خودتو ببر توقلبش دیوونه یه مهربونه دیوونه رو هم ببینید نذارید که غم بگیره نکنه دلش بمیره

پیوند روزانه

حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
پاسور طلا

جستجو

"لطفا از کلمات کلیدی برای جستجو استفاده کنید !!!



طراح قالب


Www.LoxBlog.Com

Main

My profile

Log out


جي جي روم

خوش اومدين...
موضوع: <-PostCategory->

 

  


 

 

 

[تصویر:  ox83lg1yazz2ak869lj.gif]

 

محصولات ویژه

نوشته شده توسط :امیرحسین | لينک ثابت |جمعه 8 ارديبهشت 1398برچسب:,|

دليل عشق....
موضوع: <-PostCategory->

ک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ دلیلشو نمیدونم …اما واقعا”*دوست دارم تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی… پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟ من جدا”دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی باشه.. باشه!!! میگم… چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، همیشه بهم اهمیت میدی، دوست داشتنی هستی، با ملاحظه هستی، بخاطر لبخندت، دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با اینمضمون عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟ نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره عشق دلیل میخواد؟ نه!معلومه که نه!! پس من هنوز هم عاشقتم ! !

محصولات ویژه

نوشته شده توسط :امیرحسین | لينک ثابت |جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,|

مديون
موضوع: <-PostCategory->

ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭﯾﺶ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﺎﻣﻼ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﮐﻠﯿﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪﺗﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺴﺘﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻋﯿﺎﺩﺗﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺶ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮﺵ ﺑﻮﺩ ﺣﺘﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺧﺺ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﭘﺴﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﻗﺎﻧﻊ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺮﺳﺸﻬﺎﯾﺶ ﯾﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﺑﻮﺩ ﯾﺎ ﺟﻮﺍﺑﻬﺎﯼ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺗﻪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﺤﻤﻞ ﺩﺧﺘﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺵ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺩﺧﺘﺮ ﭘﺴﺮ ﺧﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻋﯿﺎﺩﺗﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻠﻬﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﻻﯾﻖ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﻮﺩ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﻋﺼﺒﯽ ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﭘﺴﺮ ﺿﺮﺑﻪ ﺍﯼ ﺯﺩ ﺯﺍﻧﻮﻫﺎﯼ ﭘﺴﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺳﺴﺖ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻧﮕﺶ ﭘﺮﯾﺪ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺶ ﻣﺜﻞ ﯾﺦ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﺪ ﭼﻮﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﮐﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﮐﻠﯿﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺍﻫﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﭘﻮﻝ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺸﮑﺮ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﺶ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﯾﺎ ﭘﺴﺮ ﺧﺎ ﻟﻪ ﺍﺵ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﺁﻧﻮﻗﺖ ﺍﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﺮﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺿﻌﻒ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻮﻧﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﻬﻠﻮﯾﺶ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺳﺮ ﻗﻮﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﺎ ﺑﺮ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﺍﻭ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺪﯾﻮﻥ ﺍﻭ ﺑﻤﺎﻧﺪ.... "

محصولات ویژه

نوشته شده توسط :امیرحسین | لينک ثابت |جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,|

شادي سخت نيست.....
موضوع: <-PostCategory->

ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺗﺎ ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺑﻮﺩ؛ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﻤﮑﺘﯽ ﭼﻮﺑﯽ؛ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺁﺏ ﻧﻤﺎﯼ ﺳﻨﮕﯽ. ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ: -ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ؟ -ﻧﻪ. -ﻣﻄﻤﺌﻨﯽ؟ -ﻧﻪ. -ﭼﺮﺍ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟ -ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﻣﻨﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻥ. -ﭼﺮﺍ؟ -ﺟﻮﻥ ﻗﺸﻨﮓ ﻧﯿﺴﺘﻢ. -ﻗﺒﻼ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﮔﻔﺘﻦ؟ -ﻧﻪ. -ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﯾﺪﻡ. -ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﯽ؟ -ﺍﺯ ﺗﻪ ﻗﻠﺒﻢ ﺁﺭﻩ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﺩﻭﯾﺪ؛ﺷﺎﺩ ﺷﺎﺩ. ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ؛ﮐﯿﻔﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ؛ﻋﺼﺎﯼ ﺳﻔﯿﺪﺵ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ!!!

محصولات ویژه

نوشته شده توسط :امیرحسین | لينک ثابت |جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,|

پسرك...
موضوع: <-PostCategory->

ﻣﺮﺩﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﻮﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻮﺩ.ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺴﺮ ۴ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺳﻨﮕﯽ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭﺑﺎ ﺁﻥ ﭼﻨﺪ ﺧﻂ ﺭﻭﯼ ﺑﺪﻧﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﮐﺸﯿﺪ.ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺩﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺿﺮﺑﻪ ﺯﺩ.ﺍﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺎ ﺁﭼﺎﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭﺩﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺖ، ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ!ﺩﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ، ﭘﺴﺮﮎ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺷﮑﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﺘﻌﺪﺩ، ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ.ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺴﺮﮎ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ…ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﭘﺮﺳﯿﺪ:ﺑﺎﺑﺎ!!ﮐﯽ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﺷﺪ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ ﻭ ﻫﯿﭻ ﺳﺨﻨﯽ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ..ﺍﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺎﺷﯿﻨﺶ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﻟﮕﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺿﺮﺑﻪ ﺯﺩ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺍﺯﮐﺮﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ،ﺑﻪ ﺧﻂ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ.ﭘﺴﺮﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ««ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ….. ….. »»ﺭﻭﺯ ﺑﻌـــــﺪ ﺁﻥ ﻣــــــــﺮﺩ ﺧﻮ دکشی کرد

محصولات ویژه

نوشته شده توسط :امیرحسین | لينک ثابت |جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,|

دلم شكسته......
موضوع: <-PostCategory->

برای من از دل شکسته نگو
که دلی دارم شکسته تر از سکوت

شکسته از درد
شکسته از زخم
شکسته از عشق
شکسته از گناه
شکسته از تنهایی

بر خواهم داشت این تکه های تنهایی را
و لباسی خواهم دوخت سپید از این همه سیاهی
برای خودم توشه ای خواهم ساخت پر از محنت و رنج
/_____________شاید خدا مرا بخشید_______\
 /_________________شاید_____________\

/_____________________________\

/_______________________\

/________________\

/_________\

/_____\
/__\

 

محصولات ویژه

نوشته شده توسط :امیرحسین | لينک ثابت |جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,|

ابراز عشق.......
موضوع: <-PostCategory->

 

پسر جوان پس از مدتها از منزل خارج شد . بیماری روحیه او را مکدر کرده بود . و حالا با اصرار مادرش به خیابان آمده بود . از کنار چند فروشگاه گذشت . ویترین یک فروشگاه بزرگ توجه او را به خود جلب کرد و وارد شد . در بخشی از فروشگاه که مخصوص موسیقی بود چشمش به دختر جوانی افتاد که فروشنده آن قسمت بود . دختر ی بود همسن خودش و لبخند مهربانی بر لب داشت . لبخند آن دختر به نظر خودش زیباترین چیزی بود که به عمر دیده بود! دختر نگاهی به او کرد و پرسید : - می توانم کمکتان کنم؟ در یک نگاه در وجودش علاقه ای را نسبت به او احساس کرد ولی هیچ عکس العملی از خود نشان نداد . فقط گفت : - من یک لوح موسیقی می خواهم . یکی را انتخاب کرد و به دست دختر داد دختر لوح را گرفت و با همان لبخند گفت : - میل دارید این را برایتان کادو کنم؟ و بدون این که منتظر جواب شود به پشت ویترین رفت و چند لحظه بعد بسته کادو پیچ شده را به پسر داد . . پسر جوان با کادویی که در دست داشت به خانه رفت و از آن روز به بعد هر روز به فروشگاه می رفت و یک لوح می خرید و دختر نیز لوح را کادو می کرد و به او می داد . پسر بارها خواست علاقه خود را به فروشنده جوان ابراز کند ولی نتوانست . مادرش که متوجه تغییر در رفتار پسر شده بود علت این پریشانی را از او جویا شد و وقتی متوجه علاقه او شد پیشنهاد کرد که این موضوع را به خود دختر بگوید و نظر او را هم بپرسد . ولی پسر نپذیرفت او هر بار که می خواست با دختر صحبت کند نمی توانست و فقط با خرید یک لوح خارج می شد . بیماری جوان کم کم شدیدتر می شد و او نمی توانست علاقه اش را به دختر ابراز کند . یک روز که به فروشگاه رفت فقط شماره تلفنش را روی کاغذ نوشت و روی ویترین گذاشت و خارج شد! و روز بعد دیگر به فروشگاه نرفت! چند روز گذشت و دختر از نیامدن پسرتعجب کرد و به یاد شماره تلفن افتاد و با منزل او تماس گرفت . مادر پسر جوان گوشی را برداشت و وقتی متوجه شد که او همان دختر فروشنده است با گریه گفت : - تو دیر تماس گرفتی!! ... پسر من دو روز پیش از دنیا رفت. دختر بسیار متاثر شد و از مادر نشانی اش را پرسید تا او را ببیند . وقتی به منزل پسر رسید از مادرش خواهش کرد که اتاق پسر را ببیند . در اتاق پسر انبوهی از لوحهای موسیقی روی هم چیده شده بود که کادوی آنها باز نشده بود!! مادر یکی از کادوها را باز کرد و با تعجب داخل آن یک یادداشت دید که رویش نوشته بود " تو پسر مودب و با شخصیتی هستی و اگر مایل باشی می توانیم با هم یک فنجان قهوه بخوریم . " یادداشت ازطرف دختر فروشنده بود . مادر بسته بعدی را باز کرد و باز هم همان یادداشت! مادر گفت : - پسرم به تو گفته بودم که اگر واقعا او را دوست داری احساسات را ابراز کن و بگذار او هم بداند که احساسی نسبت به او داری . ممکن است او هم به تو علا قمند و منتظر تو باشد .

 

نظر يادتون نره

محصولات ویژه

نوشته شده توسط :امیرحسین | لينک ثابت |پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:,|

كنار قاب عكست..
موضوع: <-PostCategory->

کنار قاب عکست به انتظار نشستم گلایه هامو میگم با این صدای خستم

اشک شبونه ی من بغض و بهونه ی من به خاطر تو بودش که بیصدا شکستم

گفتی که فردا میام هزارتا فردا اومد نیومدی عشق ما از مرز حاشا گذشت

کو اون روزها که میگفتی عشقمو میپرستی گفتی که تا دنیا دنیاست تو یار من هستی

میگفتی عاشقونه کنار من میمونی برای قلب عاشق تو یار هم زبونی

گفتی که صادق هستی مثل من عاشق هستی گفتی تو قاب چشمات تا دنیا هست تو هستی

نمیشد باور من به گریه هام بخندی به دست و پای دلم زنجیر غم ببندی

چه زيباست به ياد تو با چشمهاي خسته گريستن

چه زيباست هميشه در تنهايي تو را حس کردن

چه زيباست در خيال با تو زندگي کردن

عزيزم نام تو بر قلبم خالکوبي شده تا فراموشت نکنم

عشق من همچون نفس کشيدن تو را بخاطر مي سپارم

محصولات ویژه

نوشته شده توسط :امیرحسین | لينک ثابت |جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:,|

لطفآ نظر بدين....
موضوع: <-PostCategory->

لطفآ نظرتون رو راجع به اين عكس بگين

 

 

 

 

خيانت

مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت : می خواهم ازدواج کنم. پدر خوشحال شد و پرسید : نام دختر چیست ؟ مرد جوان گفت : نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید و گفت: من متاسفم به جهت این حرف که می زنم . اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج کنی چون او خواهر توست. خواهش می کنم از این موضوع چیزی به مادرت نگو. مرد جوان نام سه دختر دیگر را آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود. با ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت: مادر من می خواهم ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او خواهر توست ! و نباید به تو بگویم . مادرش لبخند زد و گفت : نگران نباش پسرم. تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی . چون تو پسر او نیستی...

محصولات ویژه

نوشته شده توسط :امیرحسین | لينک ثابت |جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:,|



موضوعات

لینک دوستان

ردیاب خودرو

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو دفتر

ارديبهشت 1391


نویسنده وبلاگ :

امیرحسین

آمار سایت
كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

کد های جاوا

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 8
بازدید کل : 18152
تعداد مطالب : 9
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


javahermarket


Copyright by © www.LoxBlog.Com & Sharghi.net & NazTarin.Com